هر جمعه


دنيا به دور شهر تو ديوارْ بسته است

هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است

كى عيد مى‏رسد كه تكانى دهم به خويش؟

هر گوشه از اتاق دلم تار بسته است

شب‏ها به دور شمع كسى چرخ مى‏خورد

پروانه‏اى كه دل به دلِ يار بسته است

از تو هميشه حرف زدن كار مشكلى است

در مى‏زنيم و خانه گفتار بسته است

بايد به دست شعر نمى‏دادم عشق را

حتى زبان ساده اشعار بسته است

وقتى غروب جمعه رسد، بى‏تو، آفتاب

انگار بر گلوي خودش دار بسته است

مى‏ترسم آخرش تو نيايى و پُر كنند

در شهر: شاعرى ز جهان، بار بسته است


عطر یاس

یه روز یه باغبونی ، یه مرد آسمونی 

نهالی کاشت میون باغچه مهربونی


می ‌گفت سفر که رفتم یه روز و روزگاری


این بوته یاس من می مونه یادگاری





هر روز غروب عطر یاس تو کوچه‌ها می‌پیچید


میون کوچه باغا ، بوی خدا می ‌پیچید


هر روز غروب عطر یاس تو کوچه‌ها می‌پیچید


میون کوچه باغا ، بوی خدا می ‌پیچید




اونایی که نداشتن از خوبیا نشونه


دیدن که خوبی یاس ، باعث زشتیشونه


عابرای بی‌احساس پا گذاشتن روی یاس


ساقه‌هاشو شکستن آدمای ناسپاس




یاس جوون مرگمون ، تکیه زدش به دیوار


خواست بزنه جوونه ، اما سر اومد بهار


یه باغبون دیگه شبونه یاس رو برداشت


پنهون ز نامحرما تو باغ دیگه‌ای کاشت




هزار ساله کوچه‌ها پر میشه از عطر یاس


اما مکان اون گل مونده هنوز ناشناس


هزار ساله کوچه‌ها پر میشه از عطر یاس


اما مکان اون گل مونده هنوز ناشناس 




جمعه

اولین و آخرین امید من. . چشم گریونم هنوز منتظره

تا کدوم جمعه باید گریه کنم، که بیای یا سوی چشم من بره؟

اشکی که بخاطرت رو گونمه، قطره قطره ش واسه من مقدسه

ای قشنگ ترین ترانه ی خدا. . دست دنیا رو بگیر که بی کسه

این دنیا، مثل شب تاریکه بی تو

شب به شب نزدیکه بی تو

غصه و غم داره بی تو


دلتنگم، خسته از درد جدایی

ای گل نرگس کجایی؟

پس کدوم جمعه میایی؟

واسه ی رسیدنت، دقیقه ها، دارن از همدیگه سبقت میگیرن

به غروب جمعه تا که می رسن، باقی راهو غریبونه می رن

ناجی دلای درمونده بیا. . دل عاشقای درمونده پُره

دل بی قرار و گریه دار من، تا رسیدنت روزا رو می شمُره

این دنیا، مثل شب تاریکه بی تو

شب به شب نزدیکه بی تو

غصه و غم داره بی تو*


دلتنگم، خسته از درد جدایی

ای گل نرگس کجایی؟

پس کدوم جمعه میایی؟